قلب زبان نفهم...
نشسته ايم...
خودم وقلبم...
باهم نقطه بازي ميكنيم...
زبان نفهم قلبم نمي فهمد قواعد بازي را
همه ي خانه را بانام تـــــــــو پر ميكند.
وقتي كسي نيست به او فكر كني،به آسمان بينديش؛در آنجا كسي هست كه هميشه به تو فكر مي كند.
نشسته ايم...
خودم وقلبم...
باهم نقطه بازي ميكنيم...
زبان نفهم قلبم نمي فهمد قواعد بازي را
همه ي خانه را بانام تـــــــــو پر ميكند.
هرجا چراغي روشن است از ترس تنها بودنه
اي ترس تنهاي من اينجا چراغي روشنه
اينجا يكي از حس شب احساس وحشت ميكنه
هرروز از فكر سقوط با كوه صحبت ميكنه
با حرير پيله هاي كاغذي
واسه من جاده رو ابريشم نكن
من به پــــــــــــ روانــــــــه شدن نمي رسم
حرمت فـــــــــــا صــــــلـــــــــــه مون وكم نكن.
گرچه ســـــــــــ كـــــــــــ وت بلندترين فرياد عالم است
ولي گوشم ديگر طاقت فرياد هاي تو را ندارد.
كمي بامن حر ف بزن.